دانشجوی دکتری حقوق خصوصی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران
چکیده
یکی از مهمترین عوامل رسیدن به این اهداف در تمامی کشورها، عملکرد صحیح و منطبق با مقررات و سیاستهای تعیینی نهادهای حاکمیتی و مالی ازجمله تخصیص اعتبارهای خود به نهادهای تولیدی توسط مؤسسات مالی و بانکها میباشد تا فعالان اقتصادی در بخش تولیدی نیاز خود به منابع مالی را از طریق دسترسی سریع و مکفی به تسهیلات اعطایی برطرف نمایند که یکی از اثرات مهم آن در اقتصاد، رشد اقتصادی و بهتبع آن افزایش اشتغال است. لکن از طرف دیگر چنانچه مؤسسات مالی، تحت نظارت نهادهای حاکمیتی نباشند در برخی موارد بهجهت تعارض این سیاستها با منافع مالی خود، از رعایت این الزامات قانونی ازجمله میزان سود پرداختی به سپردهگذاران، نوع قراردادهای تسهیلات اعطایی به متقاضیان و میزان سود متعلق به آنها، استنکاف میورزند و حتی در برخی از موارد بهجهت کسب سود بیشتر، منابع خود را بهسمت بخشهای غیرمولّد و حتی مضر اقتصادی هدایت میکنند. همچنین بهسبب عدم مدیریت صحیح، حتی توانایی استرداد پولهای سپردهگذاران خود را نداشته و امروزه شاهد چنین حوادثی نیز هستیم که منجر به ایجاد بحران در نظام مالی میشود. قراردادهای بانکی در وهله اول بهعنوان یک قرارداد، تابع قواعد عمومی قراردادها بوده و دارای شرایط قانونی و اصول حاکم مختص به خود هستند که حتی قانونگذار در مواردی امتیازات خاصی برای آنها قائل شده است. با توجه به فقدان مجوز قانونی بهلحاظ عدم رعایت شرایط صحت معاملات میتوان قائل به این نظر بود که چنین مؤسساتی صلاحیت و اهلیت لازم برای انعقاد قراردادهای بانکی را ندارند، لکن از منظر حقوق اقتصادی و نیاز به ایجاد بازار رقابتی و آثار زیانبار ابطال چنین معاملاتی، حکم قراردادهای تسهیلاتی، صحت میباشد.